تولد
عزیز دلم گل ریحان سلام امروز بلاخره فرصت کردم تا سری به خانه ات بزنم . سرم خیلی شلوغ بود از یک طرف درگیر تدارک مراسم جشن تولد تو بودم از طرف دیگر عقد آخرین عموت بود.( 5 تا عمو داری) که از همین جا از طرف تو به عمو و زن عمو تبریک می گم و آرزوی خوشبختی براشون دارم. همانطور که مامان سانای جون نوشته 8 شهریور تولد تو بود. که درست افتاده بود شب عید فطر خیلی دوست داشتم اون شب برات تولد بگیرم ولی چون دایی جونت نبود نگه داشتم برای هفته بعدش جمعه بگیرم. اون جمعه هم چون واکسن یک سالگیت را بردیم بهداشت زدیم ترسیدم حوصله نداشته باشی برای همین هفته بعدش روز 25/6/90 عصر برات تولد گرفتم. چون خانوادی پدرت تعدادشان خیلی است برای همین میز و صندلی کرایه کرد...